دوشنبه 23 آذرماه سال 1388
دعایت میکنم
دعا می کنم که هیچ گاه چشم های کهربایی تو را در انحصار قطره های اشک نبینم و تو برایم دعا کن که ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد .
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم و تو برایم دعا کن که هرگز بی تو نخندم.
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد همیشه از حرارت عشق گرم باشد و تو برایم دعا کن دست هایم را هیچ گاه در دستی به جز دست تو گره ندهم .
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچ گاه پژمرده نشوند ٬ برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند.
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچ گاه غروب نکند و بدان در آسمان زندگیم تو تنها خورشیدی
پس برایم دعا کن٬
دعا کن!
که خورشید آسمان زندگیم هیچ گاه غروب نکند
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم و تو برایم دعا کن که هرگز بی تو نخندم.
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد همیشه از حرارت عشق گرم باشد و تو برایم دعا کن دست هایم را هیچ گاه در دستی به جز دست تو گره ندهم .
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچ گاه پژمرده نشوند ٬ برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند.
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچ گاه غروب نکند و بدان در آسمان زندگیم تو تنها خورشیدی
پس برایم دعا کن٬
دعا کن!
که خورشید آسمان زندگیم هیچ گاه غروب نکند
