کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

نجوای عاشقانه


غروبگان را به انتظار عبث نا ممکنها تا کی توان نشست
که دیگر بار میروید دانه های عشق و دوستی در بطن و گوهره انسانیت

بگشایید ؛ آری بگشایید دروازه های عشقتان را
تا شکسته شود طلسم شبهای جادو
آنگاه بروید خورشید از خراسگان زمین
- افق های سرد و تهی را از برای دمیدن آفتاب بی همتا به نظاره منشینید
بلکه با پای برهنه به استقبالش نائل آیید
تا شیفتگان مهر و دوستی در پس شما قیام کنند
آن دم رخنه تاریک جدایی را با نور مرهم توانید گذاشت
به سالکان مانده در راه پناه دهید تا برگیرید بالهایی چون حوریان مینویی
- گاه به هوش باید بود تا بیفکنیم افسار یکدلی را ، بر گردن شک و تردید
تا از زخم شمشیر برهنه اش لحظه ها را برهانیم .
آری ؛ چنین است
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد