می خواهم تا آخر عمر خانه نشین خیال تو باشم. به یاده رفتنت مثل
ابرها بغض کنم به نامه های ننوشته ات پاسخ بدهم و از پشت پنجره به
آرزوهایت سلام کنم.می خواهم تا انتهای این جاده همچنان بی قرار تو
باشم و تمام لحظه ها رابه عشق دیدن تو طی کنم.می خواهم با تو از
حادثه عبور کنم.
کسی را نداشتم تا با او از رازهای کوچک بگویم.از دانه های شبنم بر
تیغه های علف ، کسی را نداشتم تا با او از رازهای بزرگ بگویم... از
انچه در دلم می گذرد
کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرش
ولی آهسته می گویم الهی بی اثر باشد.
***************
خدایا آن که در تنها ترین تنهاییم تنهای تنهایم گداشت
در تنهاترین تنهایش تنهای تنهایش نذار