اشک هایم را بهانه ای می کنم تا باز بنویسم از عشق ....
آری از تو ....
از تویی که تمام ثانیه های من شده ای
یا بهتر است بگویم نام لحظه هایم اسم مبارک توست .
خانه هنوز در حسرت بوییدن عطر تن توست تا مگر شوقی به سر گیرد
و جامه ی غم برون کند .
عادتی به نام انتظار در من ریشه دوانده است
و هر لحظه شیرین تر از قبل است چرا که به فراسوی نگاه زیبای تو مرا نزدیک می کند .
می خواهم نزدیکتر از قبل شوم ...
آنقدری که قدم هایم بر روی جای پاهایت و دستانم در دستانت و لبخندم در مقابل چشمان دلربای تو هویدا شود ....
می مانم زیرا که می دانم انتهای جاده رسیدن به خوشبختی است.
کویر تشنه ی باران است
و من تشنه ی خوبی
به من محبت کن !
که ابر رحمت گر در کویر می بارید
به جای خار بیابان بنفشه می رویید
و بوی پونه وحشی به دشت بر می خاست
چرا هراس ؟ چرا اشک ؟
بیا که من بی تو
درخت خشک کویرم که برگ و بارم نیست
امید بارش باران نو بهارم نیست
سلام دوست عزیز تولد اولین سال وبلاگم هست با اومدنت شادم کن.
سلام دوست عزیزم.....میسنا جان.
چه خبرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما کم پیدا شدین یا من کم سعادت شدم؟؟؟؟؟؟
به دیدنم بیا که خیلی تنهام.
اشک هایم را بهانه ای می کنم تا باز بنویسم از عشق ....
آری از تو ....
خیلی قشنگه....////
راستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از دختر شمسی خانوم چه خبر؟؟؟؟؟
منتظر حضور گرمت هست.
دوست من.
وب لاگ زیبایی دارین موفق باشین