روزی که تو را دیدم
همه نقشه هایم را
همه ی پیشگویی هایم را
پاره کردم.
چون اسبی عربی
باران وجودت را حس کردم
پیش از آنکه خیس شوم.
تپش صدایت را شنیدم
پیش از آنکه سخن بگویی .
تارهای درخت را با اتگشتانم باز کردم
پیش از آنکه ببافی اش.
نه من نمی توانم کاری بکنم ؛ نه تو
زخم ؛ با خنجری که رو به اوست
چه کند؟
hichi vaysa ta zakhmesh amigh tar beshe!!
دل تمنا می کند خانه ای بسازم من / عاشقان کی خانه دارن دل مگر دیوانه ای