میخواهم تمام واژگانی را که میدانم به دریا بریزم
و دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آیینه نگاه کنم
کلمات دیروز را امروز نگویم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
واژگان تازه را از دریا صید کنم
آن ها را شستشو دهم
انقدر بمیرم تا زنده شوم
ففط برای تو
ای مهربانم
دوستت دارم