داشتن احساس خوب در زندگی دارای دو بخش است:
بخش یک آن، یادگیری اندیشیدن به خود، با اتکا به روشهای سلامت بخش است. این یک مهارت آموختنی است، هیچکس چه زن و چه مرد آن را به صورت فطری در خود ندارد. گاه باید مانند کودکان بکوشیم تا اعتماد به نفس و عزت نفس به دست آوریم. اگر این کار را نمیکنیم، باید به مثابه یک بزرگسال بکوشیم تا راه دستیابی به اعتماد به نفس و عزت نفس را بیابیم.
بخش دوم، داشتن احساس خوب در باره زندگی در گروه، پاسخگویی به سئوالاتی از این دست است: آیا خودم را موفق میدانم؟ آیا برای رسیدن به راههای اعتماد به نفس اندیشیدهام؟ و ...
در اینجا ١٠ شیوه برای کسب احساس شادمانی در زندگی ارائه میدهیم:
١) هرگز از پرسش کردن باز نمانید. هرگاه از انجام کاری دلزده و خسته شدید، از خودتان بپرسید: "به چه نحوی، کاری را که انجام میدهم، به من در رسیدن به هدف نهاییام یاری میکند؟" "چگونه میتوانم کارم را بهتر، سریعتر، سادهتر، آسانتر و سرگرم کنندهتر انجام دهم؟"
٢) احساس نا امیدی را از خودتان دور کنید. درباره خودتان و دیگران کنجکاو باشید و به خود و دیگران علاقه نشان دهید، از چاپلوسی، خودشیفتگی، موذیگری و ... بپرهیزید! هرگز فکر نکنید راهی را که پیش گرفتهاید، آخرین راه است. پیوسته به دنبال گزینههای دیگر باشید.
٣) ضعفهای خودتان را بپذیرید. هر کس ضعفهایی دارد. این واقعیتی است! به جای فرو ماندن در ضعفهای خود و گرفتار شدن در دام یأس و نا امیدی، بکوشید بر ضعفهایتان غلبه کنید و با ضعفهایتان دوستی کنید تا دشمن روانتان نشود.
٤) یادگیری را هرگز فراموش نکنید. مغز، ماهیچهای مانند سایر ماهیچههاست. اگر مغزتان را با یادگیری و اندیشیدن ورز ندهید، ورزیده نمیشود. برای پرورش مغز باید آن را با فعال کردن از طریق یادگیری عملی کرد.
٥) از مطلقگرایی دوری کنید. ما در گسترهای از نسبیتها زندگی میکنیم. تلاش کنید از هر چیزی به نسبتی که میتوانید بهره بگیرید. هیچ کس در زندگی همیشه نمیتواند نمره بیست بگیرد، ولی میتواند همیشه بیشترین تلاشش را انجام دهد و از نتیجه به دست آمده خرسند باشد، خواه پیروز باشد، خواه شکست خورده.
٦) با خودتان صادق و رو راست باشید. صادق نبودن با خود آسیب رسانتر از احترام نگذاشتن به خود است. مواردی را که با خودتان رو راست نبودهاید بنویسید و راه صادق بودن را با تفتیش خطاهای خود بیابید.
٧) گیاهی را که دوست دارید پرورش دهید. گلی را در باغچه یا گلدان بکارید و آن را به زندگیتان تشبیه کنید. همان طور که شاداب ماندن گل به رسیدگی و پرورش نیاز دارد، زندگی خودتان هم نیاز به مراقبت، تقویت، پرورش و ... دارد.
٨) در گذشته زندگی نکنید. اجازه بدهید غبار گذشته از شانههایتان فرو ریزد و دانههای شفاف و نورانی آن، راه فرا رویتان را روشن سازد. هر اندازه در تیرگی گذشته گام بردارید از روشنایی آینده دورتر خواهید شد. فروماندن در گذشته، فروماندن در سیاهی است. باید گذشته را به پرسش کشید و ناپاکیهایش را گرفت و زنگارهایش را زدود و از آن به مثابه عنصری برای پی ریختن آینده و شادمانه زیستن در حال بهره گرفت.
٩) در "حال" شنا کنید. وقتتان را بر سر آنچه نمیتوانید کنترل کنید سپری نکنید. به مردم و اطرافیانتان عشق بورزید. مهرورزی یکی از راههای شادمانگی است! بر آنچه میتوانید کنترل کنید، متمرکز شوید. شما میتوانید بخوانید، لبخند بزنید، بخندید، به دیگران کمک کنید، به سپاسگزاری بپردازید، کار کنید و ...
پس این کار را انجام دهید!
١٠) همچون کوه استوار باشید. حقوق خودتان راباز شناسید و به حقوق اجتماعی آگاه شوید. برای رسیدن به حق خود پیوسته بکوشید. تلاش شما میزان دستیابی به حقوقتان را مشخص میکند.
- یهو نگاه میکنی می بینی خانوادت که 3 نفر بیشتر نیستن 5 خط موبایل دارن!
2 - واسه همکارت ایمیل میفرستی،در حالیکه میز بغل دستی تو نشسته !
3 - رابطت با اقوام و دوستانی که ایمیل ندارن کمتر و کمتر میشه تا به حد صفر برسه!
4 - ماشینت رو جلوی در خونه پارک میکنی بعدش با موبایلت زنگ میزنی خونه که بیان کمک چیزایی رو که خریدی ببرن داخل !
5 - هر آگهی تلویزیونی یه آدرس اینترنتی هم داره !
6 - وقتی خونه رو بدون موبایلت ترک میکنی ، استرس همه وجودت رو میگیره و با سرعت برمیگردی که موبایلت رو برداری...، بدون توجه به اینکه حد اقل 10 سال از عمرت رو بدون موبایل گذروندی !!!
8 - صبحها قبل از خوردن صبحونه اولین کاری که میکنی سر زدن به اینترنت و چک کردن ایمیل و فیس بوکته !
9 - الان در حالیکه این ایمیل رو میخونی، سرت رو تکون میدی و لبخند میزنی !
10 - اینقدر سرگرم خوندن این ایمیل بودی که حتی متوجه نشدی این لیست شماره 7 نداره !
11 - الان دوباره برگشتی بالا که چک کنی شماره 7 رو داشته یا نه !
12 - من مطمئنم که اگه دوباره برگردی بالا حتماً شماره 7 رو پیداش میکنی،بخاطر اینکه خوب بهش توجه نکردی !!
13 - دوباره برمیگردی بالا ولی شماره 7 رو پیدا نمیکنی...، خوب من شوخی کردم ولی نشون میده که تو به خودت هم اعتماد نداری و هرچی بقیه میگن باور میکنی.
14 - مطمئنم اگر این ایمیل رو ادامه بدم میخواین یه بلایی سرم بیاری !!!
پس ...
.....
....
...
..
.
منم زاده سپندارمذگان !!!
به پاسداشت آیین ایرانی !!!
نه والنتین غربی !!!
سلام
روز بزرگداشت عشق،روز باستانی ما آریایی ها که قدمتی فراتر از 2500 و یا
به قول بعضی 7000 ساله داره رو به همه تبریک می گم
سپندارمذگان خجسته باد
سپندارمذگان
ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است. در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها ۳ روز پس از روز والنتاین فرنگی. این روز «سپندارمذگان» یا «اسفندارمذگان» نام داشته است.
در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب میکردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بهعنوان مثال روز اول «روز اهورامزدا»، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم «سپندارمذ» بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق میورزد. زشت و زیبا را به یک چشم مینگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان میدهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را بهعنوان نماد عشق میپنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی میشده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن میشد، جشنی ترتیب میدادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلاً شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، «مهرگان» لقب میگرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندارمذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان میگرفتند.
سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا میکردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت میکردند.
ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن میگرفتند و با سرور و شادمانی روزگار میگذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلاً جهانبینی ایرانیان باستان است.
روز والنتاین
روز والنتاین (روز عشاق و یا روز عشق ورزی) مصادف با ۲۶ بهمنماه (۱۴ فوریه) در بعضی فرهنگها روز ابراز عشق است.
این ابراز عشق معمولاً با فرستادن کارت والنتاین به صورت ناشناس انجام میشود. سابقهٔ تاریخی روز والنتاین به جشنی که به افتخار قدیس والنتاین در کلیساهای کاتولیک برگزار میشد، باز میگردد.
در سده سوم میلادی که مطابق میشود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن میکند.
کلودیوس به قدری بیرحم وفرمانش به اندازهای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس (والنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری میکرد. کلودیوس دوم از این جریان خبردار میشود و دستور میدهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان میشود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق، با قلبی عاشق اعدام میشود.
بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق میدانند و از آن زمان نهاد و نمادی میشود برای عشق!
عشق را شما چگونه تفسیر می کنید؟
اهو خیلی خوشگل بود . یک روز یک پری سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟
آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد.شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.حاکم پرسید : علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم, این خیلی خره.
*حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: شوخی سرش نمیشه, تا براش عشوه میام جفتک می اندازه.
*حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: آبروم پیش همه رفته , همه میگن شوهرم حماله.
*حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عین طویله است.
*حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه.
*حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه.
*حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: از من خوشش نمی آد, همه اش میگه لاغر مردنی , تو مثل مانکن ها می مونی.
*حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟
الاغ گفت: آره.
*حاکم گفت: چرا این کارها رو می کنی ؟
الاغ گفت: واسه اینکه من خرم.حاکم فکری کرد و گفت: خب خره دیگه چی کارش میشه کرد.
*نتیجه گیری اخلاقی: در انتخاب همسر دقت کنید.نتیجه گیری عاشقانه : مواظب باشید وقتی عاشق موجودی می شوید عشق چشم هایتان را کور نکن.