کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

به تو مفتخرم

معبودم سکوتم را از صدای تنهاییم بدان...
نمی خوانم و نمی گویم چون درونم هیچ بوده
و تو آمدی برایم قصه هایی از عشق سراییدی
و به من قصه ی باران آموختی ...
قصه ی باران قصه ی شستن غم هاست
و درون انسان ها پر از غم و تنهایی است
و نگاهم به باران تو افتاد
و ناگهان تمام تنهاییم را فراموش کردم
و به تو
و داشتن تو می بالم..

میخوانمت

می خوانمت چنان که شب خسته خواب را
می جویمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم تو یا شبنم سپیده دمان آفتاب را.
بی تابم آنچنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواه خواب را.
بایسته ای چنان که تپیدن برای توست.
حتی اگر نباشی می آفرینمت چنان که التهاب بیابان سراب را.
ای خواهشی که خواستنی تر از پاسخی...با چون تو پرسشی چه نیاز جواب را........

نمیگویم دوستت دارم....

لبریزم از حس دوست داشتن...دیگر جمله های دوستت دارم، عاشقتم، کفایت نمی کند!
هنوز پیدا نکرده ام واژه ای را که لایق عشق ناب تو باشد!
هنوز پیدا نکرده ام واژه ای که گویای احساس من به تو باشد!
نامت را آسمانی ترین می نهم، اما نه...! باز هم شایسته ی تو نیست...! تو فراتر از آسمانی!
آن قدر خوب و مهربانی... آن قدر برایم عزیزی که نمی دانم تو را چه بنامم!
فراتر از گل واژه، فراتر از عشق نمی دانم...
دلم می خواهد زیباترین و با احساس ترین جمله های عاشقانه را به پای تو ریزم!
اما چه کنم زبانم قادر نیست...!
می بوسم خدایی که تورا برای من خلق کرد،
می بوسم خدایی که فرشته تر از فرشته برای من خلق کرد!
زم از حس دوست داشتن...
دیگر جمله های دوستت دارم، عاشقتم، کفایت نمی کند!
هنوز پیدا نکرده ام واژه ای را که لایق عشق ناب تو باشد!
هنوز پیدا نکرده ام واژه ای که گویای احساس من به تو باشد!
نامت را آسمانی ترین می نهم، اما نه...! باز هم شایسته ی تو نیست...! تو فراتر از آسمانی!
آن قدر خوب و مهربانی... آن قدر برایم عزیزی که نمی دانم تو را چه بنامم!
فراتر از گل واژه، فراتر از عشق نمی دانم...
دلم می خواهد زیباترین و با احساس ترین جمله های عاشقانه را به پای تو ریزم!
اما چه کنم زبانم قادر نیست...!
می بوسم خدایی که تورا برای من خلق کرد،
می بوسم خدایی که فرشته تر از فرشته برای من خلق کرد! 

 

از یاد برده ام

پنپنجره ای نشانم دهید تا من برای همیشه نگاه منتظر پشت آن باشم.
پنجره ای نشانم دهید.
من خانه ای دارم با چهار ضلع بلند آجری
روشنایی خورشید را از یاد برده ام
آسمان پر ستاره را نیز.
پنجره ای نشانم دهید.
پنجره ای که پرواز گنجشکان را از پشت آن تماشا کنم
و خوشبختی مردمان را و گذر فصلها را.
در کوچه ما خانه ها را بی پنجره می سازندجره ای نشانم دهید تا من برای همیشه نگاه منتظر پشت آن باشم.
پنجره ای نشانم دهید.
من خانه ای دارم با چهار ضلع بلند آجری
روشنایی خورشید را از یاد برده ام
آسمان پر ستاره را نیز.
پنجره ای نشانم دهید.
پنجره ای که پرواز گنجشکان را از پشت آن تماشا کنم
و خوشبختی مردمان را و گذر فصلها را.
در کوچه ما خانه ها را بی پنجره می سازند

انتظار

کاش در کنارم بودی, کاش می توانستم تو را در آغوش یگیرم ونوازش کنم...  

کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم...  

کاش می توانستم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم...  

ای کاش, کاش, کاش...  

دلم بدجوری هوای تو را کرده عزیزم... 

 ای بهترینم...  

باورم نمی شود فاصله ها اینچین بین ما غوغا بپا می کنند ودریای غم ودلتنگی در قلبم طوفان بپا کند وامواج تنهایی مثل خنجر در قلبم بنشیند.. . 

وای کاش در کنارم بودی...  

کاش بودی ودلم را از امید وآرزوهای انباشته خالی می کردی...  

باورم نمی شود, سخت است باور کردنش, با نبودنت در کنارم گویادر این دنیا تنهای تنهاییم... ب 

ی کس... بی نفس, کاش در کنارم بودی...  

آنگاه هیچ آرزویی از خدای خویش نداشتم...  

سخت است ولی باید نشست در گوشه ای وگریست وانتظار کشید تا به سوی من بیایی  

وای کاش تو در کنارم بودی,  

دلم بدجوری برای تو تنگ است  

به انتظار مینشینم تا این هم بگذرد  

 تا باز دوباره در کنار هم سرود عاشقانه را با هم سر دهیم