در خراب آباد دل بسی زیستم و با هر جام صبوحی او در صحنه زندگی مست شدم و مجنون نگاهش شدم .
اسیر کلامش شدم با نامش خود را تسلی دادم با یادش ماه و خورشید را به یکدیگر رساندم
اما او چون غزالی که از صیاد گریزان است همواره از یادم گریزان است
با چشمانم برایش کمند می افکنم اما این غزال بر باد سوار است و من نشسته برخاک .
او هم آغوش افلاک من هم جوار خار دربر دلدار .
در ساحل زیبای دلم کلبه ای ساختم حقیرانه و در ورای ذهنم حصاری ساختم تا دست تطاولگر زمانه یاد ش را از من به یغما نبرد .
در دالان های خیال شمعی برافروختم تا سیرت زیبایش بر من متجلی شود .
زورق گمگشته من در طوفان بی تو دوام نمی آورد .
بادبانهایش تکه پاره تنش شکسته است .
لیکن نمی خواهم تنها یادگارت هم در کشاکش ابرهای لجوج فراموشی فنا شود
می گویند زن، چراغ خانه است. لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار'چهلچراغ' شده اند و بعضی ها طرفدار'صرفه جویی در مصرف برق'!
با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:
* معشوق:
* همسر موقت:
* همسر مطلقه:
شعر مرتبط:
با غول چراغ ، آرزویی بکنید
از او طلب فرشته خویی بکنید
یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید
'در مصرف برق
اگر عاشورا روز "آتش" بود ، اربعین روز "آب" است .
اگر عاشورا روز "فراق" بود، اربعین روز "وصال" است.
اگر عاشورا "افتادن"بود، اربعین "برخاستن"است . اگر عاشورا "نقطه" بود، اربعین "راه" است.
اگر عاشورا"تکلیف"بود، اربعین "تاکید" است.
اگر عاشورا"رفتن"بود، اربعین "بازگشتن"است.
اگر عاشورا"ریزش" بود، اربعین "رویش"است .
اگر عاشورا "قطره"بود ، اربعین "دریا"ست.
اگر عاشورا ندای"هل من ناصرینصرنی" داشت ، اربعین فریادهای "لبیک "دارد.
اگر عاشورا "سرخ"بود، اربعین ....هم "سرخ" است .
زمین و زمان همیشه "سرخ" است.
اگر عاشورا "بدنهای قطعه قطعه" داشت ، "تب" داشت ، "سیلی" داشت ، "تازیانه" دداشت