چهتلخ است روابطمان این روزها که چیزی نیست جز حسابگری
مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین را نیز دعوتکرده بودند . وقتی می خواست وارد شود،در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی بدین مضنون: از این درب عروس و داماد وارد می شوند و از درب دیگر دعوت شدگان. ملا از درب دعوت شدگان وارد شد. در انجا هم دو درب وجود داشت و اعلانی دیگر : ازاین درب دعوت شدگانی وارد می شوند که هدیه آورده اند و از دربدیگر دعوت شدگانیکه هدیه نیاورده اند. ملا طبعا از درب دو می وارد شد. ناگهان خود را در کوچهدید،همان جایی که وارد شده بود.
این داستان حکایت زندگی ماست.کسانی را به زندگیمان دعوت می کنیم(رابطه هایی را آغاز می کنیم) اما وقتی متوجه می شویم از آنهاچیزی عایدمان نمی شود ،رابطه را قطع و افراد را به حال خودشان رها میکنیم.
روابط عاطفی ما چیزی بیشتر از الگوی حاکم بر مناسبات تجاری و اقتصادینیست.
عشق بر مبنای ترس و ضعف محاسبه گر است. اگر محبتی می کنیم توقع جبرانداریم دوست داشتن های ما قید و شرط و تبصره دارد.حساب و کتاب دارد . اگر کسی رادوست داریم به خاطر این است که لیوان نیازمان پر شود. اگر رابطه ای سود آور نباشدآن را ادامه نمی دهیم.
چه ستمگر است آن که از جیبش به تومی بخشد،تا از قلب تو چیزی بگیرد.
سلام
وبلاگ زیبایی داری
دقیقاهمینه
انسانیت فراموش شده
همه چی ظاهری
ممنون