چهتلخ است روابطمان این روزها که چیزی نیست جز حسابگری
کوچه ای را بود نامش معرفت ...
مردمانش با مرام از هر جهت ...
سیل آمد کوچه را ویرانه کرد ...
مردمش را با جهان بیگانه کرد ...
هرچه در آن کوی بود از معرفت ...
شست و با خود برد سیل بی صفت ...
از تمام کوچه تنها یک نفر ...
خانه اش ماند و خودش جست از خطر ...
رسم و راه نیک هرجا بود و هست ...
از نهاد مردم آن کوچه است ...
چونکه در اندیشه ام اینگونه ای ...
حتم دارم از بچه های آن کوچه ای ...
حتما تو فیلم ها دیدید دزده حین فرار پول پخش
میکند و ملت میریزند به برداشتن پول و دزده هم فرار میکند - ملت هم صاحب پول باد
آورده میشوند.
این اتفاق چند وقت پیش در یکی از شهرهای ایران اسلامیمان صورت پذیرفت که واقعا دیگر
حسودی کارهای فرهنگ مدارانه کره ای ها و ژاپنی ها را نکردم و کلی از ایرانی بودن خودم بالیدم.
در مهرماه سال نود ویک حدودای ساعت دوازده ظهر یک خانم و آقا به یکی از بانک ها مراجعه میکنند تا مبلغ حدود چهارده میلیون تومان پول دستمزد کارگری در مزرعه خود و
دیگر همکارانشانش را از بانک بگیرند.
بانک محترم هم تمام این پول را به صورت بسته های 2000 و 5000 تومانی به این بندگان خدا
میدهد اینها هم میگیرند و میروند بیرون آقا میره آن طرف خیابان تا
ماشینش را روشن کند و بیاد که میبیند لاستیک جلوش پاره شده و پنچره تو همین حین که
داشت خانم هم از خیابان رد میشد تا سوار ماشین بشود یک دفعه یک موتوری با دو سرنشین به زن نزدیک میشوند و در
چشم به هم زدنی کیسه پلاستیکی حاوی پولها را قاپ میزنند و فرار میکنند .خانم و شوهرش که از فرط بهت و فشار عصبی هر دو وسط خیابان از حال میرند.
اما صد متر بالاتر یک جوانمرد بی خیال رنگ و بدنه ماشین نو خودش
میشود و میکوبه به دزدها .
دزدها می خورند زمین و یکی سریع بلند میشود و میپره رو موتور و فرار میکند - اما
یکی که با کیسه پول وسط خیابان بود بلند میشود و کیسه به دست فرار میکند دزده برای
این که بتواند راحت تر فرار کند بسته های اسکناس 5000 تومانی و 2000 تومانی را باز
میکند و حین فرار به هوا میریخت تا مردم به هوای جمع کردن پول بیان جلو و این تو
شلوغی بتواند فرار بکند . خلاصه این پهلوان قصه ما هم شروع میکند به دویدن دنبال دزده و از برق چاقو دزده هم
نمیترسد و میرسد به دزده و باهاش درگیر میشود و مثل هندوانه میکوبدش زمین و ناکارش میکند .مردم هم تو این حین تمام پولهای پخش شده
را از روی زمین جمع میکنند اما کسی تو پول توی جیب خودش نمیذارد پولهای جمع شده را میاورند و
میریزند تو پنجره باز ماشین . جالب اینجاست که حتی در چنین وضع اقتصادی هم نتوانست مانع وجدان و شرف مردمی بشود که پولها
را از رو زمین جمع کرده بودند و بعد از شمارش پولها دیده شد که فقط مبلغ 10 هزار
تومان کم است که آن هم پیدا شدن - چند تا 2000
تومانی تو جوی اب راکد افتاده بود – چند اسکناس هم زیر لاستیک ماشین های
عبوری پاره شده بودن.