کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

باز هم بگید مردها بی وفایند !!

بازهم بگید مرد ها بی وفایند


مرد 26 ساله چینی با نامزد 21 ساله خود که 8 روز قبل به قتل رسیده بود ازدواج کرد!!
این زوج تصمیم داشتند که در چهارم فوریه با یکدیگر ازدواج کنند
اما در 28 ژانویه یک هفته قبل از ازدواجشان دختر بخت برگشته شود بوسیله دو سارق کشته می‌شود. با تمام رنج فقدان و عشق مرد هنوز تصمیم به ازدواج با نامزد خود را داشت.













مراسم ازدواج آنها در سالن تشیع جنازه برگزار شد و خانواده هر دو شاهد مراسم بودند. عروس لباس بسیار زیبایی پوشیده بود و در تابوت کریستالی خوابیده بود.





داماد عکس عروس را در مقابل سالن برای خوش آمد گویی به مهمانان در دست گرفته بود.






داماد حلقه ازدواج را به عروس مرده داد







آغوش تو

گاهی
روی سایه ات دراز می کشم و
لبخند می زنم

به اوستای گشوده ی سینه ام
دیگر هیچ تاریکی
ترازوی ترس هایش را
روی شانه هایم میزان نمی کند 
 

مادر

  

Iran Eshgh Group !

 

تــو هـــوای پاک خونه
دستای تو سایه بونه
توی قلب عاشق من
عشق تــو قـد جنونه
*** 
Iran Eshgh Group !
مادر ای معنی ایثار

تـو گــل باغ خدایی
تــوی روزگار غــربت
با غــم دل آشنایی
*** 
Iran Eshgh Group !
 
مادر اون چشــاتــو قربــون
هر چی عشقه تو چشاته
مـــهر تـــو تمـــوم نمیشه
آخـــه چشــمـــه حیــاته!
*** 
Iran Eshgh Group !
می نویسم از سر خط
مــادر ای معنی بــودن
می نویسم تا همیشه
تویــی لایــق ستـــودن 
 
Iran Eshgh Group !Iran Eshgh Group !

ای بهانه ی نفس کشیدنم...

هر چه دارم از توست .برای توست و به خاطر توست.
هر چه دارم همه از نگاه تو دارم.نگاه تو به جان خسته من روح نشاط و طراوت می بخشد.

گاهی دلم را سرا پا شوق و امید وآرزو میکند و گامی چون سیل مهیب امید و آرزویم را به غارت می برد
.در مقابل نگاه تو در هم می شکنم.خرد و نابود می شوم. 

در مقابل نگاه تو پر میگیرم و پرواز می کنم.به عرش کبریا می روم.ملائک را در می یابم.
نگاه تو به دادم می رسد و از بیراهه به راهم می خواند.ن
گاه تو دیده بصیرتم می گشاید و بد و خوب را به من می نمایاند.
هر گاه که شعله ها و شراره های آتش درونم زبانه کشید و وجود و هستیم را سوزاند.
دیوانه وار به سوی تو شتافتم و چشمهای اشک آلود و مرطوبم را به چشمهای پر فروغ و منور تو دوختم. 

آنقدر به امید وصالت نشستم.
انقدر در سوسوی چشمانت ماندم.تا دل نا امیدم امیدوار شد والتهاب درونم فرو نشست وروح آزرده ام نشاط یافت و صفای چشمانت جانم را صفا بخشید.
ای بهانه ی نفس کشیدنم.
چه سحر و جادویی در نگاه خود داری و چه رازها و رمز ها در نگاهت نهفته است.
می گویند عشق تنها بهانه برای زندگیست ولی من تنها نگاه تو را بهانه کردم تا به عشق برس