کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

یه دوست معمولی و یه دوست واقعی

یه دوست معمولی وقتی می آید خونت، مثل مهمون رفتار میکنه

 

یه دوست واقعی درِ یخچال رو باز میکنه و از خودش پذیرایی میکنه

 

یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده.

 

یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه

 

یه دوست معمولی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه

 

یه دوست واقعی اسم وشماره تلفن اون هارو تو دفترش داره

 

یه دوست معمولی یه دسته گل واسه مهمونیت می آره

 

یه دوست واقعی زودتر میآد تا تو آشپزی بهت کمک کنه و دیرتر می ره تا به کمکت همه جارو جمع و جور کنه

 

یه دوست معمولی متنفره از این که وقتی رفته که بخوابه بهش تلفن کنی

 

یه دوست واقعی میپرسه چرا یه مدته طولانیه که زنگ نمی زنی؟

 

یه دوست معمولی ازت میخواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزنی

 

یه دوست واقعی ازت میخواد که مشکلات را حل کنه

 

یه دوست معمولی وقتی بین تون بحثی میشه دوستی رو تموم شده میدونه

 

یه دوست واقعی بهت بعد از یه دعواهم زنگ میزنه 

 

 


یه دوست معمولی همیشه ازت انتظار داره.

یه دوست واقعی میخواد که تو همیشه رو کمکش حساب کنی

یه دوست معمولی این حرف های منو میخونه و فراموش میکنه

یه دوست واقعی اونو واسه همه میفرسته

 یک دوست معمولی از درونت بی خبره

یک دوست واقعی سعی میکنه درونتو بفهمه
 

تغییر دنیا

می گویند بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است:
کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم .
بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم .
بعد ها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم .
در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم .
اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم ،
شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم....

سخنان جالب و آموزنده از گابریل گارسیا ماکز

در ۱۵ سالگی آموختم که مادران از همه بهتر میدانند و پدران هم گاهی 

در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود
در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد ، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته ، محروم می کند
در 30 سالگی پی بردم که قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن
در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛ بلکه چیزی است که خود آن را می سازد
در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم ؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست داشته باشیم
در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند
در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است
در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب
در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید
در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز ، باید بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را که میل دارد نیز بخورد
در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست ؛ بلکه خوب بازی کردن با کارتهای بد است
در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می کند نارس است ، به رشد و کمال خود ادامه می دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است ، دچار آفت می شود
در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است
در ۸۵ سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست