وقتی برف می بارد
وقتی آسمان دلت می گیرد
وقتی زمستان ، برف را مهمان زمین کند
دستانت را در جیب پنهان میکنی
و می دوی تا به گرمای خانه برسی
به خانه های سرد که ساکنینش امیدی ندارند
میان کسانی که خانه برایشان یادآور گرما نیست
اما تو می توانی
امید و گرما را سنجاق کنی
به خانه های لبریز از سکوت وسرما
و رویت را به آسمان بلند کنی
تا برف سپیدترش کند
حالا که او سرمای تنهایی بر جانش خانه ندارد
و تو از هیچ سرمایی نخواهی لرزید
آری در فصل سرما ، فصلی نو در انداز
بشتاب به یاری آنان که نمی شناسی
و چه
بسا زمستانی دیگر برسد و ما نباشیم
فقط به یاد داشته باش و دقت کن
که یاری و کمک تو به چه مصرفی می رسد
تا فرصت بعد حداقل یک سال زمان لازم است
زیبا بود ..............ممنون
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺣﺎﻻ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ، ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﭼﻪ ﺯﺟﺮﯼ ﻣﯿﮑﺸﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﯿﭻ،
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ....
::. ﺩﮐﺘﺮ ﻋﻠﯽ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ .::
وصال من :
گاهی وقتا اینقدر دلم بهونه میگرد
که حتی خدا هم بیاد بغلم کنه آروم نمیشم
دلم فقط با یه چیز آروم میشه
دیدن اون و حس کردن دستای گرم و مردونه ات توی دستام...
خیلی زیبا بود . ارامش بخش