کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

اگه خانم ها بیان استادیوم

 

  

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

خداوندا

خداوندا نمی دانم در این دنیای وانفسا کدامین تکیه گه را تکیه گاه خویشتن سازم نمیدانم نمی دانم خداوندا. در این وادی که عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد. کدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم نمی دانم خداوندا به جان لاله های پاک و والایت نمی دانم دگر سیرم خداوندا. دگر گیجم خداوندا خداوندا تو راهم ده. پناهم ده . امیدم خداوندا . که دیگر نا امیدم من و میدانم که نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است و لیکن من نمیدانم دگر پایان پایانم. همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و می دانم که آخر بغض پنهانم مرا بی جان و تن سازد. چرا پنهان کنم در دل؟ چرا با کس نمی گویم؟ چرا با من نمی گویند یاران رمز رهگشایی را؟ همه یاران به فکر خویش و در خویشند. گهی پشت و گهی پیشند ولی در انزوای این دل تنها . چرا یاری ندارم من . که دردم را فرو ریزد دگر هنگامه ی ترکیدن این درد پنهان است خداوندا نمی دانم نمی دانم و نتوانم به کس گویم فقط می سوزم و می سازم و با درد پنهانی بسی من خون دل دارم. دلی بی آب و گل دارم به پو چی ها رسیدم من به بی دردی رسیدم من به این دوران نامردی رسیدم من نمیدانم نمی گویم نمی جویم نمی پرسم نمی گویند نمی جوند جوابی را نمی دانم سوالی را نمی پرسند و از غمها نمی گویند چرا من غرق در هیچم؟ چرا بیگانه از خویشم؟ خداوندا رهایی ده کللام آشنایی ده خدایا آشنایم ده خداوندا پناهم ده امیدم ده خدایا یا بترکان این غم دل را و یا در هم شکن این سد راهم را که دیگر خسته از خویشم که دیگر بی پس و پیشم فقط از ترس تنهایی هر از گاهی چو درویشم و صوتی زیر لب دارم وبا خود می کنم نجوای پنهانی که شاید گیرم آرامش ولی آن هم علاجی نیست و درمانم فقط درمان بی دردیست و آن هم دست پاک ذات پاکت را نیازی جاودانش هست

خدا را هم یادمان رفت

خدا

 

سرمشق های آب بابا یادمان رفت

رسم نوشتن با قلــم ها یادمان رفت 

گــــل کردن لبخندهای همـــکلاسی

در یک نگاه ســاده حتی، یادمان رفت

راه فــــرار از عشـــق های زنـــگ اول

آن لحظه های بی کلک را یادمان رفت

آن روز ها را، آن قدر شوخـی گرفتیم

جدیت تصمیم کبــــــــری یادمان رفت

شعر خدای مهربان راحفظ کردیــــــم

یادش به خیر اما شاید . . . . .

 خدا را هم یادمان رفت!!!

کفش

تا حالا فکر کردین اگه کفش ادم تنگ باشه

نمی تونیم قدم از قدم برداریم

 وبرعکس اگه گشادم باشه همینطور

وقتش نرسیده به کفشهای

ارزوهامون

دقیقتر نگاه کنیم 

 

خزان

  

شد خزان گلشن آشنایی, بازم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بر تو, وز تو ندیدم جزء بد اهلی و بی وفایی

با تو وفا کردم تا به تنم جان بود, مهر و وفا داری با تو چه دارد سود
آفت خَرمن مهر و وفایی, نو گل گلشن جُر و جفایی
از دل من گشت آه

دلم از غم خونین است , سَرِش بخت همین است
از جام غم مستم , دشمن می پرستم, تا هستم


تو و من در بین چمن , چون گل خندان از مستی در گریه ی من
با دگران در گلشن نوشیم می , من ز فراغت ناله کنم تا کی

تو و می , چون ناله کشیدم آه , من و چون گل دوره دریدن ها
ز رقیبان تاریکی دیدن آه , دلم از غم خون کردی
چه بگویم چون کردی , دردم افزون کردی

برو ای از مهر و وفا آری
برو ای آری ز وفا داری
بشکستی چون زلفت احد مرا

غریب و درد از عمرم , گه در وفایت شد ای
ستم به یاران تا کم , جفا به عاشق تا کی


نمی کنی ای گل یک دم یادم
که همچو اشک از چشمت افتادم
آه از دل تو

گر چه ز محنت پُرم کردی , با غم و حسرت یارم کردی
مهر تو دارم باز

بکن ای گل بامن , هر چه توانی ناز
کز عشقت می سوزم باز 

 

استاد بدیع زاده