در شیارهای قلبم به دنبال کدامین عشق می گردی؟
عشق من در ایینه ای است که هر روز در ان مینگری......
چشمان تو قبله عشق من است من به ان مینگرم وزیر سایه بان ابروهایت به خواب میروم.
خوابی عمیق به عمق اقیانوس.
در مهربانی لبهایت خنده می روید.
در خمار چشمانت عشق غنچه ترد لبانت را چشیدم
و بوییدم
گل بلورین تو را تا اعماق وجودم
با جمله جاری میشوم
احساسم در کالبدی سپید
(دوستت دارم ...)
زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت. شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشکهایش را پاک میکرد و فنجانی قهوه مینوشید پیدا کرد ...
در حالی که داخل آشپزخانه میشد پرسید: چی شده عزیزم این موقع شب اینجا نشستی؟!
شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت: هیچی فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم ، یادته...؟!
زن که حسابی تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشمهایش پر از اشک شد و گفت : آره یادمه...
شوهرش ادامه داد : یادته پدرت که فکر می کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!
زن در حالی که روی صندلی کنار شوهرش می نشست گفت : آره یادمه، انگار دیروز بود!
مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد : یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت: یا با دختر من ازدواج میکنی یا ۲۰ سال میفرستمت زندان آب خنک بخوری ؟!
زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و...!
مرد نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می شدم !
وسعت دلت
به اندازه ی تمام دوست داشتن هاست
و من،همچون ماهی خسته ام
ماهی خسته ای که در حسرت دیوار دریای خیالی اش
در تنگ بلورین پرسه می زند
وآسمان دریا را،در رویای خویش
تداعی می کند
آن دریا برای من،دل توست
وآن آسمان برای من
همان چشمان مهربان توست
که زندگی را در آنها می یابم
ونوشتن را با آنها،از نو آموختم.....