کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

هفت تا بدون هفت

از نظر گاندی هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند: 

1-ثروت، بدون زحمت

2-لذت، بدون وجدان

3-دانش، بدون شخصیت

4-تجارت، بدون اخلاق

5-علم، بدون انسانیت

6-عبادت، بدون ایثار

7-سیاست، بدون شرافت

با تو یاد گرفتم که....


به دستهایت خیره ماندم و یاد گرفتم به لطافت عاطفه باید حرمت نهاد

من چشمهایت را دیدم

و یاد گرفتم نجابت صدق را پاس باید داشت من قلبت را نگاه کردم

و ستایش عشق را چشیدم

تو که آمدی من اشک را در خاطره ها گم کردم و بغض را در گلو

تو که آمدی من پاکی را خوب فهمیدم و نگذاشتم حوض دلم غبار بگیرد

آری خوبترین!

من از نگاه تو آبی شدم و با لبخند تو واژه را مشتاق

من با صدای تو یخبندان

را از خاطره محو کردم و حتی یاد گرفتم گرم یعنی چه 

 

چرا میروی؟؟

دیگر برای اینکه گریه نکنم
هیچ بهانه ای ندارم
گریه گاهی رمز تدبیر اشتباهات است
کاش چمدان عشقمان را آنقدر سنگین نمی بستیم که وسط راه آنرا به زمین بیاندازیم وراه را بدون آن ادامه بدهیم
زندگی بدون عشق اینقدرخالیست که بعضی مواقع حتی زودتر از سکوت می شکند
وتو ای کاش مرا می فهمیدی
اماحالا که می روی قرارمیان ماهیچ ؛

ولی بگو به چه بهانه می روی
 

برای تو

بارها و بارها نوشتم
اما اینبار مینویسم برای تو , برای لبخندی نو
برایت مینویسم ,

مینوسم که بخوانی تا بدانی:

در زندگی ام فقط تو را دارم
که بخوانی تا بدانی
تنها چیزی که سرکشی ام را آرامش می بخشد فقط تویی
که بخوانی تا بدانی
برایم همچون آب برای گل
برایت مینویسم که بخوانی و بدانی
من هرگز کسی را که با سختی دیگران در کنارش به آرامش رسیده ام
آسان از دست نخواهم داد
مینویسم تا بدانی
وقتی آمدی پاییز بود
با آمدنت پاییز را بهار کردی
زندگی احساس من نه پاییز را داشته است و نه زمستان را
نگذار پاییز بیاید و ماندگار شود
نگذار زمستان بیاید و بهار گریزان شود و باز هم پاییز بماند
تو را به دل بهاریت قسم
بمان و فصل ها را بهم نریز 

 

مجالم نمیدهد بگویم دوستت دارم


غصه هایی که دلم را می آزرد و هرگز نتوانستم آنطور که باید، به او بگویم آن رنج ها و غصه ها با دلم، روحم و احساسم چه می کنند؟!

غصه ها، انباشته شد و چون گلوله ای راه نفس را بر من بست،
اکنون، با دلی شکسته و تنها،
به دیوار این اتاقک می نویسم
شاید راه نفسم، باز شود
و بتوانم باز با تمام عشق و احساس سرشارم به او بفهمانم که بی حضور سبزش زندگی، برایم معنا ندارد
و اگر نباشد زندگی ام سیاه و غمگین خواهد بود.
می خواهم به او بگویم که چقدر دوستش دارم
و او مجالم نمی دهد ...