کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

نیمه پنهان من٬

  

 

 

  

تو را دوست می دارم٬نمی دانم چرا٬  

 



        شاید این طبیعت ساده و بی آلایش من٬   

 



 

 حد و مرزی برای دوست داشتن نمی شناسد. 
 


 

ولی سخت در این مکتوب فرو نشسته ام    

 

 



 چه کسی مرا دوست می دارد؟ 
 


 ای فرشته نازل شده بر چشمانم٬  

  



 ای شقایق زندگی ام٬ 
 


 ای تنها ستاره آسمان قلبم٬ 
  


ای زیباترین زیباییهای محبت٬ 
 

 


 ای بهانه شبهایم٬  

  



 ای تنها نیاز زنده بودنم٬ 
 

 

ای آغاز روز بودنم٬ 
  


ای نیمه پنهان من٬ 
  


و تو ای معشوقه من٬ 
  


تو را با تمام وجود٬ 
  


دوست دارم

چند نکته اساس

با آرامشم اعتماد پشه رو جلب کردم و بعد کشتمش .. از این دورویی خودم بیزارم

--------------------------------------

خدایا (استغفرا... فقط خودت میدونی که: دائم گفتم"راضی ایم به رضای تو این یک بار به این بنده سراز پا خطا تو رضایت بده به من : که .......بقیه مطلب (محرمانه) ...

----------------------------------------

میگویند هر سیگار سه دقیقه از عمر آدم کم می کند. همچنین ثابت شده از هرچیزی که لذت ببری پنچ دقیقه به عمر آدم اضافه میشه. سیگار هایتان را با لذت بکشید که دو دقیقه به ازای هر نخ سیگار به عمرعزیزتان اضافه میشود.هچ مشکلی پیش نمیاد.
 

----------------------------------------------

اگر تو ماشین هستی و  می بینی  یک پسر با دوست دخترش وایستاده کنار خیابون..... کنار پاش ترمز بزن و داد ؟ به دختره بگو ( دیگه نبینم به من زنگ بزنیا... ) بعد هم گازشو بگیر و برو .....ثابت شده این کار خیلی حال میده ایی حال میده .  
 

-----------------------------------------------

در زبان شیرین آلمانی به مشتری میگن: "Kunde" !

آیا یک همچنین نگاه بدی به مشتریدارند میشود اسمشان را بگذارند متمدن

----------------------------------------------------------- 

خدایا از خوشحالی و زندگی مرفه داریم حسابی حال میکنیم دو دقیقه روی بقیه ی کشورها تمرکز کن!!!

-------------------------------------------------------------

علیرضا با امیررضا سر زودتر ازدواج کردن تاس می ندازند؛ علیرضا تاس رو میندازه ، جفت یک میاره. بعد امیررضا تاس میندازه جفت هشت میاره!!!! علیرضا میگه:
آخه بی جنبه! زود تر ازدواج کردن ارزش جادو و جمبل داشت؟؟
!! که خیر النسا سبزواری را واسطه جادو کردی.
--------------------------------------------------  

 به سلامتی:
یک دکتری که هر چی جمله ی خفنه تو دنیا خودش گفت و رفت و واسه

من چیزی نذاشت هر مطلبی به ذهنم خطور میکنه میبینم قبل من این اقا دکتر این جملات قصار را بیان نمودند.

  

---------------------------------------------------------------------------

خانم جان یا گوشی هیـــچوقت گم نمیـــشه، یا اگه بشه حـــــــتما روی سایلنت هست 
 
 

--------------------------------------------------------

یک مدتی بسیار کوتاه در منزل در استراحت مطلق بسر میبردیم تا لنگ ظهر میخوابیدم ! یک روز حدودای ساعت 12.30 یک بنده خدائی " بیدارم کرد ، گفت؟


پا شو حداقل این پهلو اون پهلو شو لامصب زخم بستر نگیری

!!!
-------------------------------------------------------- 

 هیچی مثل این مساله رو اعصاب من نمیره که :  با یک نفرخداحافظی کنم، بعد هم مسیر بشیم... بعد کنار هم هی راه بریم... بعد من سرعتم رو کم و زیاد کنم که بیشتر از این ضایع نشیم!!!!|

--------------------------------------------------------

یک گدا رو میشناسم که هر چی خیابون شلوغ تر باشه این فلج تر میشه! خدایا استغفرا... چی دیدی که به سوسک بال دادی؟؟

---------------------------------------------------------

نه واقعا از دوران طفولیت برایم سواله : در من ندیدی،
در اون دیدی اونوقت ؟؟
! تا شش سالگی فکر می کردم اسمم دست نزنه
!

----------------------------------------------------- 

  ناخوانا ترین نوشته روی بسته بندی مواد غذایی خارجی , تاریخ انـقـضاء و قیمتـشه

تا ببینیم نظر شما چیست

 

ازدواج

 

روزی از میلتون ؛ شاعر معروف انگلیسی پرسیدند :چرا ولیعهد انگلستان می تواند  

 

در چهارده سالگی بر تخت سلطنت بنشیند و سلطنت کند ؛ اما تا هیجده سال نداشته باشد نمی تواند ازدواج کند ؟؟ 

گفت : بخاطر اینکه اداره کردن یک مملکت از اداره کردن یک زن بمراتب آسان تر  

 است !!!  

  

بهاء الواعظین می نویسد :  

  

در ابتدای مشروطه ؛ بخانه ای رفتم ؛پیر زن و دختر جوانی آنجا بودند .  پیر زن پرسید : منظور از مشروطه چیست ؟؟  گفتم : قوانین جدید.
 گفت : مثلا چه  ؟ به شوخی گفتم :  مثلا دختران جوان را به پیر مردان دهند و زنان پیر را به جوانان !  دخترش گفت : این چه فایده دارد ؟؟  

پیر زن بلافاصله به دخترش گفت : ای بی حیا ! حالا کار تو به جایی رسیده که بر  

قانون مشروطه ایراد میگیری  برای ازدواج کردن لحظه‌ای درنگ نکنید 

اگر زن خوبی نصیبتان شود، خوشبخت می‌گردید

و اگر زن بدی گیرتان آمد مثل من فیلسوف می شوید. سقراط

  

یک ضرب المثل چینی هست که میگوید: 

  

اگه از دوران مجردیت لذت نمی  بری، ازدواج کن. اونوقت حتما از خاطرات دوران مجردیت لذت می بری!

ساکنان قلبهای عاشقان

من زمین و آسمان را کهکشان را دوست دارم

من پل رنگین کمان را آفتاب مهربان رادوست دارم

ابرهای پر ز باران کوهساران ماهتاب و لاله زاران

من تمام مردم خوب جهان را دوست دارم

عاشقان ناتوان راعشق های بی امان را

من تمام شاپرکهای جهان را دوست دارم

دوستی های نهان را خنده های ناگهان را

بوسه های صادق و سرشارمان را

من تمام درد های تلخ و شیرین جهان را دوست دارم

مادران را

قلبهای پاکشان را

اشکهای نابشان را

دستهای گرمشان را

حرفهای از صمیم قلبشان را

شوروشوق چشمشان را

من تمام ساکنان قلبهای عاشقان را دوست دارم

من دروغ بچگان را

شیطنتهای همیشه بکرشان را

رازشان را

پاکی احساسشان را

خنده های شادشان را

بادبادکهای قشنگ و نازشان را

دستهای کوچک وپربارشان را

هر نگاه خالی از نیرنگشان را

اعتماد خالی از تردیدشان را

من تمام شیطنتهای جهان رادوست دارم

سایه های کاج های مهربان را

بید مجنون ها و برگ نازشان را

سروها و قامت رعنایشان را

نخلها و ارتفاع نابشان را

تاکها و مستی انگورشان را

سر کشی های شراب و

...

راستی من تمام درختان انگور جهان رادوست دارم

نازهای معشوقان زمان را

دل شکستنهای بی منظورشان را

بوسه های گرمشان را

قهرهای تلخشان را

آشتیهای زود هنگامشان را

عشقهای آتشین و پر رنگشان را

قلبهای بی تاب و تنگشان را

آشنایی های پرلبخند شان را

و خداحافظی های پر اشکشان را

گریه های شوقشانرا

ضربه های قلبشان را

حرفهای بی حد و مرزشان را

من تمام عشق های جاودان را دوست دارم

لیلی و مجنونمان را

خسرو و شیرینمان را

کوه کن فرهادمان را ....

دوست دارم

زندگی ویرانه‌ای

کاش می شد

کاش می شد لحظه ای از خود گریخت

کاش می شد اندکی از من گسیخت

کاش می شد پلک ها را بست و خفت

چشم را از وحشت دیدن نهفت

کاش می شد لحظه ای از یاد برد

بغض را تا لحظة فریاد برد

کاش می‌شد زندگی را رفت و مرد

مرگ را بر شانه‌های خود نبرد

زرد گشت و خواب پاییزی ندید

برگ را از اضطراب شاخه چید

جاده را بی‌انتها آغاز کرد

آسمان را بی‌هوا پرواز کرد

عشق راهی شد که پایانی نداشت

شعر دردی شد که درمانی نداشت