کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

کلبه آرامش

عاشقانه - همسرانه -فرهنگی- اجتماعی- مطالب گوناگون و متنوع.

میتوان

حتی در اسمان تیره

 و ابری هم میتوان ستاره پیدا کرد

حتی از دریای خـــــروشان

و طوفانی هم میتوان ماهی گرفت...

اگـــــر اب نیست

و افـــــتاب بی رمق است

مـــــیتوان...

 حتی گل و درخت در حافظه کاشت

و برگ و بارش را به تــماشا گذاشت...

تنها باید به چشمهایمان بــــیاموزیم

 که زیبایی ها را جستجو کنند

 و به گوش هایمان بـــــیاموزیم

 که زمزمه های مـــــــهربانی را بشنوند

 و به قلبهایمان هشدار دهیم

 جز برای محبت و عشق نتپند...

زندگی را نخواهیم فهمید

زندگی را نخواهیم فهمید اگر از همه گل‌های سرخ دنیا متنفر باشیم فقط چون در کودکی وقتی خواستیم گل‌سرخی را بچینیم خاری در دستمان فرو رفته است؟
 
زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را از یاد ببریم و جرات زندگی بهتر داشتن را لب تاقچه به فراموشی بسپاریم فقط به این خاطر که در گذشته یک یا چند تا از آرزوهایمان اجابت نشدند.
 
 
زندگی را نخواهیم فهمید اگرعزیزی را برای همیشه ترک کنیم فقط به این خاطر که در یک لحظه خطایی از او سر زد و حرکت اشتباهی انجام داد.
 
زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر درس و مشق را رها کنیم و به سراغ کتاب نرویم فقط چون در یک آزمون نمره خوبی به دست نیاوردیم و نتوانستیم یک سال قبول شویم.
 
زندگی را نخواهیم فهمید اگر دست از تلاش و کوشش برداریم فقط به این دلیل که یک بار در زندگی سماجت و پیگیری ما بی‌نتیجه ماند.
 
زندگی را نخواهیم فهمید اگر همه دست‌هایی را که برای دوستی به سمت ما دراز می‌شوند، پس بزنیم فقط به این دلیل که یک روز، یک دوست غافل به ما خیانت کرد و از اعتماد ما سوءاستفاده کرد.
 
زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر فقط چون یکبار در عشق شکست خوردیم دیگر جرات عاشق شدن را از دست بدهیم و از دل‌بستن بهراسیم.
 
زندگی را نخواهیم فهمید اگر همه شانس‌ها و فرصت‌های طلایی همین الان را نادیده بگیریم فقط به این خاطر که در یک یا چند تا از فرصت‌ها موفق نبوده‌ایم.
 
فراموش نکنیم که بسیاری اوقات در زندگی وقتی به در بسته‌ای می‌رسیم و یک‌صد کلید در دستمان است، هرگز نباید انتظار داشته باشیم که کلید در بسته همان کلید اول باشد. شاید مجبور باشیم صبر کنیم و همه صد کلید را امتحان کنیم تا یکی از آنها در را باز کند. گاهی اوقات کلید صدم کلیدی است که در را باز می‌کند و شرط رسیدن به این کلید امتحان کردن نود‌ و نه کلید دیگر است. یادمان باشد که زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر کلید صدم را امتحان نکنیم فقط به این خاطر که نود و نه کلید قبلی جواب ندادند. از روی همین زمین خوردن‌ها و دوباره بلندشدن‌هاست که معنای زندگی فهمیده می‌شود و ما با توانایی‌ها و قدرت‌های درون خود بیشتر آشنا می‌شویم.

 

زندگی را نخواهیم فهمید

دفتر خاطراتم:

بعد از تمام تاریکی های زمین که تاریکی شعرهای مرا ،
درون خود می بلعد ،
تا آخرین نفسهای شعرم تو را غزل می کنم
میخواهم نامم تنها اسمی باشد کــــــه
در دفتر عاشقانه هایت به ثبــــت میـــرسد
میخواهم مالک همیشگی روشنی قلبت باشم
و هرگاه تنها شدی تورا ببینم
و تنهاییت را با سرانگشتان مرطوبم پاک کنم.
هنوز زلالی نی نی چشمانت را زیارت نکرده ام....  

جمله های زیبای عاشقانه انگلیسی با ترجمه فارسی

love is wide ocean that joins two shores

 عشق اقیانوس وسیعی است که دو ساحل رابه یکدیگر پیوند میدهد 

life whithout love is none sense and goodness without love is impossible

زندگی بدون عشق بی معنی است و خوبی بدون عشق غیر ممکن 

love is something silent , but it can be louder than anything when it talks

عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلند تر خواهد بود 

love is when you find yourself spending every wish on him

عشق آن است که همه خواسته ها را برای او آرزو کنی 

love is flower that is made to bloom by two gardeners

عشق گلی است که دو باغبان آن را می پرورانند 

love is like a flower which blossoms whit trust

عشق گلی است که در زمین اعتماد می روید 

love is afraid of losing you

عشق یعنی ترس از دست دادن تو 

no matter what the question is love is the answer

پاسخ عشق است سوال هر چه که باشد 

when you have nothing left but love than for the first time you become aware that love is enough

وقتی هیچ چیز جز عشق نداشته باشید آن وقت خواهید فهمید که عشق برای همه چیز کافیست 

love is the one thing that still stands when all else has fallen

زمانی که همه چیز افتاده است عشق آن چیزی است که بر پا می ماند 

love is like the air we breathe it may not always be seen, but it is always felt and used and we will die without it

عشق مثل هوایی است که استشمام می کنیم آن را نمی بینیم اما همیشه احساس و مصرفش می کنیم و بدون ان خواهیم مرد 

به نیمه گمشده ام بگو


بار خاطره ی چشمانت را به دوش می کشم ، نگاهم را از بین دستانت می دزدم وبه درون تنهای خویش پناه می برم...

ا زتو دور می شوم در حالی که هنوز عطر دستانت بر گونه های تکیده ام جا مانده...
هنوز با هر نفس، مشامم را از هوای بودنت پر می کنم و با هر بازدم در انتظار بودنت به این تکرار روزمرگی تن می دهم...
از تو دور می شوم در حالی که می دانم نمی توانم..
پشت حصار سایه ها که پنهان شدم ، تو بیا و به دنبالم بگرد! شاید تنها تکه کاغذی از طرح چشمانت را در کوچه های خاطره جا گذاشته باشم...
بیا و پیدا کن نیمه ی گمشده ام را و به او بگو که در حسرت لحظه هایی که کاش امتداد می یافت پوسیدم...
به نیمه ی گمشده ام بگو چشمان خیسم برایش می تپید...
بگو من همان جا کنار همان استخری که بارها رقص نور را به تماشا نشسته بودیم منتظرش مانده ام...
معصومیت چشمانم را به نظاره بنشین، شاید باز هم برای آمدنت بهانه ای پیدا کنی...
شاید این دفعه کنار حوض آبی نقاشی ات ماهی قرمزی افتاده باشد که بخواهد زندگی کند ولی قدرت جستن به آبی کوچک دلت را ندارد...مهربان من برای تپش کوچک یک دل کاری نمی کنی؟
خوب نگاه کن....
نگذار ماهی کوچک حوض دلت از خساست عاطفه بمیرد....

شاید روزی آن قدر دیر بیایی که گنجشکک همسایه در غم نبودنم فریاد میزند...