-
گواهینامه رانندگی پس از950 امتحان!
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 14:09
یک زن 68 ساله کره جنوبی پس از اینکه 950 بار در امتحان کتبی گواهینامه رانندگی شرکت کرد ، عاقبت قبول شده و این واقعه را جشن گرفت به گزارش بی بی سی ، خانم چا سا - سون 68 ساله پس از 4 سال تلاش و 950 بار شرکت در انتحان کتبی گواهینامه رانندگی عاقبت 60 امتیاز لازم از روی 100 امتیاز این امتحان را به دست آورد و نتیجه صبر و...
-
راز عشق
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 14:01
راز عشق در این است که بیشتر با نگاه صحبت کنی زیرا چشم ها پنجره های روح هستند . اگر هنگام صحبت کردن از نگاه استفاده کنی مثل آن است که پنجره ها را با پرده ی زیبایی بیارایی و به خانه گرما و جذابی ببخشی . راز عشق در این است که که وقتی پیشنهادی به ذهنت می رسد برای نیاز خودت به بیان آن فکر نکنی بلکه به علاقه ی دیگری به...
-
اشنایی با عشق تو
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 13:57
ای سر چشمه ی محبت ای عشق واقعی چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است چه داشته ای که اینگونه مرا تلسم کرده ای من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی تو هوای دلم را با طراوت کردی زمانی که با تو هستم به آسمان...
-
سرود عشق
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 13:55
دستهایم را به تلاطم دریا می بخشم ، چشمهایم را به درخشش ستاره ها و دلم را به ماهیان کوچک دریا می سپارم و قلبم را به دشتها واگذار می کنم و شعرهایم را به تو که دوستت دارم . من جلوه هستی را در نیمه چشمانت دیدم تو را در خلوت شبهایم فریاد کردم ، صبورانه سوختم و ساختم . با من بمان ، با من بمان تا سرود عشق را با عشق بسازیم
-
اواز تو
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 13:37
کدام ستاره گواه آغاز تو بود که جراحت بال پرستو در اعتماد دست هایت التیام می یافت و درخت ترس تبر را از یاد می برد . چه خوب بودی ای نازنین وقتی کنار دلتنگی ام می نشستی ... چونان کبوتری بر شاخه های خالی پاییز و تمام نیاز مرا به عشق با صلابتی شاعرانه و عاشقانه آواز می دادی ....
-
خیال تو
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 12:54
دیشب خیال روی تو به من گفت این روزها دوباره تو می آیی .... می دانم شبی باز خواهی گشت و تمام کوچه های قلبم را لبریز از عطر آمدنت خواهی کرد . دیشب تمام ستاره های پشت پنجره را با دستانم خاموش کردم زیرا .... شنیدم که ماه را به اتاقت برده ای.
-
دوستت دارم
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 11:58
دوستت دارم برای بخشی از وجودم که تو شکوفایش می کنی .... دوستت دارم چون دست بر دل افسرده ام می نهی . زنگارهای بی ارزش و بی مقدار به سویی می زنی و نور می تابانی بر گنجینه های پنهانی که تا کنون در ژرفا مانده بودند.
-
به تو مفتخرم
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 11:51
معبودم سکوتم را از صدای تنهاییم بدان... نمی خوانم و نمی گویم چون درونم هیچ بوده و تو آمدی برایم قصه هایی از عشق سراییدی و به من قصه ی باران آموختی ... قصه ی باران قصه ی شستن غم هاست و درون انسان ها پر از غم و تنهایی است و نگاهم به باران تو افتاد و ناگهان تمام تنهاییم را فراموش کردم و به تو و داشتن تو می بالم..
-
شوخی با داستانهای دوران دبستان
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 11:48
گاو ما ما می کرد گوسفند بع بع می کرد سگ واق واق می کرد و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند....
-
توصیه های برای زیبایی خانوم ها
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 11:40
با اینکه خیلی از خانمها برای اینکه به خود یا خانوادهشان برسند خیلی وقت ندارند اما ناخودآگاه زمان زیادی را جلوی آینه تلف میکنند. اولین حسن آرایش کم هم این است که کمی به وقتهای آنها اضافه میکند. اما به همین راحتی هم نمیتوان از کنار زیبایی و شیک بودن گذشت. به همین دلیل خانم فلاهرتی این نکات را برای زیبایی بدون...
-
شرمنده ام
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 11:33
زانوهامو بغل کرده بودمو نشته بودم کنار دیوار دیدم یه سایه افتاد روم سرم رو آوردم بالا نگاه کرد تو چشمام، از خجالت آب شدم تمام صورتم عرق شرمندگی پر کرد گفت:تنهایی گفتم:آره گفت:دوستات کوشن؟ گفتم: همشون گذاشتن رفتن گفتی: تو که می گفتی بهترین هستن! گفتم:اشتباه کردم گفتی: منو واسه اونا تنها گذاشتی گفتم:نه گفتی:اگه نه،پس...
-
داستان پیرمرد
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 11:28
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم من نمی خواهم این مزرعه را از دست...
-
میخوانمت
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 11:20
می خوانمت چنان که شب خسته خواب را می جویمت چنان که لب تشنه آب را محو توام چنان که ستاره به چشم تو یا شبنم سپیده دمان آفتاب را. بی تابم آنچنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواه خواب را. بایسته ای چنان که تپیدن برای توست. حتی اگر نباشی می آفرینمت چنان که التهاب بیابان سراب را. ای خواهشی که خواستنی تر از...
-
نمیگویم دوستت دارم....
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 11:14
لبریزم از حس دوست داشتن... دیگر جمله های دوستت دارم، عاشقتم، کفایت نمی کند! هنوز پیدا نکرده ام واژه ای را که لایق عشق ناب تو باشد! هنوز پیدا نکرده ام واژه ای که گویای احساس من به تو باشد! نامت را آسمانی ترین می نهم، اما نه...! باز هم شایسته ی تو نیست...! تو فراتر از آسمانی! آن قدر خوب و مهربانی... آن قدر برایم عزیزی...
-
از یاد برده ام
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 11:04
پنپنجره ای نشانم دهید تا من برای همیشه نگاه منتظر پشت آن باشم. پنجره ای نشانم دهید. من خانه ای دارم با چهار ضلع بلند آجری روشنایی خورشید را از یاد برده ام آسمان پر ستاره را نیز. پنجره ای نشانم دهید. پنجره ای که پرواز گنجشکان را از پشت آن تماشا کنم و خوشبختی مردمان را و گذر فصلها را. در کوچه ما خانه ها را بی پنجره می...
-
انتظار
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 10:52
کاش در کنارم بودی, کاش می توانستم تو را در آغوش یگیرم ونوازش کنم... کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم... کاش می توانستم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم... ای کاش, کاش, کاش... دلم بدجوری هوای تو را کرده عزیزم... ای بهترینم... باورم نمی شود فاصله ها اینچین بین ما غوغا بپا می کنند ودریای غم ودلتنگی...
-
چگونه فکر دیگران را بخوانیم؟
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 10:29
آیا مایلید به افکار کسی که کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجهه شده باشیم می توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردنشان نیز بشناسیم اما این شناخت در مواجهه حضوری با دانستن بسیاری از حالات اثبات شده در علم روانشناسی بهترین شناخت را نسبت به دیگران برایمان به ارمغان می اورد. اکنون با توجه به...
-
خدا...بی انتها(1)
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 10:23
* بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد. * اگر پیام خدا رو خوب دریافت نکردید، به «فرستنده ها» دست نزنید، «گیرنده ها» را تنظیم کنید. * خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها...
-
راز صومعه
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 09:27
یک داستان عجیب لطفا آن را تا انتها بخوانید اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ » رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی...
-
تست شخصیت شناسی
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 09:12
این تست روانشناسی جالب رو انجام بدید و لذت ببرید . شما باید به 3 سوالی که پرسیده میشود پاسخ صحیح بدهید تا جواب سوالها برای شما لذت بخش شود . البته شاید هم تعجب آور!! اما شما را سرگرم خواهد کرد جواب سوالها در انتها هست اما به هیچ وجه تا سوالها را جواب ندادید به سراغشان نروید چرا که هم خودتان را گول زدید هم این تست مزه...
-
قفس
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 09:08
شیوانا استاد معرفت بود و بسیاری از مردم عادی، از راه های دور و نزدیک نزد او می آمدند تا برای مشکلاتشان راه حل ارایه دهد. روزی مردی نزد شیوانا آمد و گفت : - که از زندگی زناشویی اش راضی نیست و فقط به خاطر مشکلات بعدی جرات و توان جدایی از همسرش را ندارد. مرد از شیوانا پرسید که آیا این تحمل اجباری رابطه زناشویی او و همسرش...
-
ویژگی های ۵۰ سال به بالاها
شنبه 28 آذرماه سال 1388 13:27
وقتی بالای ۵۰ سال می شید، دیگه وارد نیمه دوم زندگی تون شدید. دیگه شما اون جوون ۳۰ سال پیش نیستید. در ادامه به برخی از ویژه گی های رفتن به سن بالای ۵۰ اشاره می کنیم. (به دل نگیرید، موارد برای همه صدق نمیکنه. ولی خوب هستند کسایی که شاملشون بشه!) ۱/ آدم دزدها دیگه با شما حال نمی کنن. ۲/ در صورت گروگان گیری شما جز اولین...
-
عشق را شما چگونه تفسیر می کنید؟
شنبه 28 آذرماه سال 1388 13:10
How Do You Interpret Love? Once a Girl when having a conversation with her lover, asked یک بار دختر ی حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید Why do you like me..? Why do you love me? چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ I can't tell the reason... but I really like you دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"دوست دارم You can't...
-
میخواهمت
شنبه 28 آذرماه سال 1388 13:08
چشمانت را برای زندگی می خواهم اسمت را برای دلخوشی می خوانم دلت را برای عاشقی می خواهم صدایت را برای شادابی می شنوم دستت را برای نوازش و پایت را برای همراهی می خواهم عطرت را برای مستی می بویم خیالت را برای پرواز می خواهم و خودت را نیز برای پرستش....
-
شناخت شخصیت عشقی شما - تست عشق
شنبه 28 آذرماه سال 1388 13:05
سناریوهای زیر تلاش میکنند که دیدگاه شما نسبت به عشق را توضیح دهند. 1- پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب میکنید؟ الف : خرگوش ب : گوسفند پ : گوزن ت : اسب 2- به آفریقا رفتهاید. به هنگام بازدید از یکی از قبیلهها، آنها اصرار میکنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان...
-
از تو میگویم
شنبه 28 آذرماه سال 1388 12:43
این بار حصار کلمات را می شکنم و دلم را به قاصدک های آواره می سپارم برای از تو گفتن نیازی به کلام نیست از تو که بگویم اشکی به بهانه از آسمان چشم هایم می بارد واژه ها در رگ سخنم می جوشد و جملات در نوک قلم به رقص در می آیند و می نگارد می نویسد از غم و از دل تنگی ها و این که هنوز دوستت دارم
-
دوستت دارم
شنبه 28 آذرماه سال 1388 12:23
من عشـــــــق را درتو تو را در دل دل را در موقع تپیدن و تپیدن را به خاطر تو دوســــــــــت دارم من غم را در سکوت سکوت را در شب شب را در بستر وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم من بهار را به خاطر شکوفه هایش زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیبایی اش را به خاطر تو دوست دارم من دنیا را به خاطر خدایش خدایی که تو را...
-
هر روز....
شنبه 28 آذرماه سال 1388 12:20
یک روز از عشق تو مستم یک روز از زندگی خسته یک روز دستات تویِ دستم یک روز بار ِ سفر بسته یک روز با تو یک روز تنها یک روز بیگانه ایم با هم تو این دنیایِ وانفسا آخه دیوانه ایم ما هم
-
تنها مانده ام
شنبه 28 آذرماه سال 1388 11:40
ای خدا !تنهای تنها مانده ام می رسد بانگی به گوشم آشنا این صدای پای تصویر دل است می رسد ازکوچه های آشنا * دسته دسته گل نثار مقدمش او که می آید مرا یاری کند در هجوم و حشی این روزگار از امید من پرستاری کند * دل می آید روی چشمم جای او زخم هایم را فقط او مرهم است با خوشحالی می روم پیشباز او او که پاک پاک مثل مریم است *...
-
مرگ(جملات برخی مشاهیر قبل از مرگ)
شنبه 28 آذرماه سال 1388 11:29
سخنانی را که بعضی از مشاهیر جهان در اخرین لحظه ی زندگی بر زبان اوردند ...(جالب و خواندنی) بسیاری از مردم در طول زندگی خود به لحظه ی مرگ می اندیشند و سعی دارند اخرین لحظات زندگی را در مغز خود تجسم کنند ولی این کار برای هیچ کس میسر نیست.افراد خاصی که توانایی ذاتی و هوش سرشار داشته باشند می توانند در ذهن خود تصاویر خاصی...